نوشته های سه ادب دان کوچک
نوشته های سه ادب دان کوچک

نوشته های سه ادب دان کوچک

سخن نخست

 

 

 

سلام 

 

خب این وبلاگ رو برای این ساختیم که نوشته های ادبی مون رو به معلم ادبیات و زبان فارس مون سرکار خانم دباغیان نشون بدیم. امیدواریم خوششون بیاد و مرحمت بکنن یه نمره ی خوب بهمون بدن.  

با سپاس فراوان

خاطراتو فراموش می کنم مو به موشو

گاهی در کنار سرمای لذت بخش دل کولر خانه، احساسی در زیر پوستم، سلول هایم را به جنبش درمی آورد. میروند و در گوشه کنار ذهنم بازیگوشی می کنند. همه چیز را زیر رو میکنند. 

ادامه مطلب ...

فراموشی و خاموشی

فراموشی

تا به حال به فراموشی فکر کردین؟؟؟

اینکه فراموشی در عین تلخی گاهی هم خیلی شیرین میشه؟؟؟ 

ادامه مطلب ...

یک روز بارانی

یک روز بارانی  

 

با سر و صدای احوال پرسی قطرات باران و پنجره از جا برخاستم. خدا خدا می کردم رحمت خدا وسیله ای برای اجابت دعایش شود و او هم آزاد شود.  

ادامه مطلب ...

اولین شعر قافیه دار من!

اگه مقصود تو از عشق

همین حسای خالیه

بگو تا من برم

 اینجا بدون من چه حالیه؟

میگی عاشق شدی اما

کجای عشق اینجوره؟

توی چشمات یه چیزی هست

میگه این اخرش خوبه

نمیفهمم توی چشمات

چرا حس میکنم اینه

..

خدایا باز دلگیرم

خدایا باز من خستم

خدایا من ک برگشتم

چرا حس میکنم هستم

نگو راهی ک رفتم رو

نمی تونم ک برگردم

..

میگی عاشق شدی اما

همه اینا یه بازیه

چرا ب عاشقت میگی

برو وقتی ک راضیه

میدونم داری باز میری

ولی اینبار پیش اون

خدایا عشق من داره

میادش پیش تو اره

خدایا دکترا گفتن

همین روزاست ک میمیره

نبر پیش خودت باشه؟

فقط یه چند روز دیگه

بذار تا درک کنم بی اون

دنیام چقدر خالیه

"مانیا.م"