نوشته های سه ادب دان کوچک
نوشته های سه ادب دان کوچک

نوشته های سه ادب دان کوچک

دوست دارم من ز بعضی ها

دوست دارم من ز بعضی ها



دوست دارم من ز بعضی ها

فارق از دنیا زیستن را یادگیرم

دوست دارم من ز امثال سپهری

با تمام عشق نقاشی کشیدن را بیاموزم

دوست دارم من شود روزی میسر

تا که من بینم نظامی راو پرسم

نحوه ی شیرین شدن ، فرهاد دیدن را

دوست دارم

روزی قبل از فرو افتادن پرده


 

 قبل از پایان این صحنه

و قبل از مرگ که می آید سراغ هرکسی

جوابی را برای هرسئوالم پرسشم پیدا کنم،یابم

و من فرصت کنم تا هر جوابی را سر جایش

دقیقا آخربرگه

به ترتیب عدد هایی که از آغاز

یعنی نطفه ام

تا مرگ؛افول عمر کوتاهم

روی  کاغذی در زیر دستم نقش بسته

و تعداد سئوالتم شمرده

آرام بنویسم

نرم و راحت وگویا

بدون هیچ ابهام و سئوال دیگری

بدون ترس

بدون مدتی محدود،که ترسم را بیفزاید

بدون هیچ تضمینی که مقبول خداوندم؟

فقط مدت

نه نا محدود

فقط اندازه پایان پرسش ها

و تکمیل همان برگه

کاش میشد؛

دوست دارم های من،میشد


"مانیا.م"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.