نوشته های سه ادب دان کوچک
نوشته های سه ادب دان کوچک

نوشته های سه ادب دان کوچک

خاطراتو فراموش می کنم مو به موشو

گاهی در کنار سرمای لذت بخش دل کولر خانه، احساسی در زیر پوستم، سلول هایم را به جنبش درمی آورد. میروند و در گوشه کنار ذهنم بازیگوشی می کنند. همه چیز را زیر رو میکنند. 

در این بین، خاطراتی را هم تازه. خاطراتی تلخ و شیرین، سخت و نرم و آرامش بخش و تنش زا. هرچه هست از دیدنشان خوشحا نمیشوم. شوقی ندارد یادآوری گذشته ها. اگر شاد باشد حسرت و غمگین ها هم غصه. به قول بعضی هم گذشتهخ اگر شاد باشد خاطره است و اگر غمگین باشد تجربه.

اما من ترجیهم بر آن است که خاطرات را نبش قبر نکنم. خدا رو خوش نمی آید زندگی را با گذشته پیر کنیم. امروز را باید عشق ورزید، محبت کرد، لذت برد و شاد بود. گذشته رفته و آینده آماده نیست.

از امروز استفاده کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.